وقتی خداوند بخواهد شروع جدیدی را برای نوع بشر رقم بزند پایان یافتن چیزهایی دیگر اتفاق میافتد. هرگز شروع در وجود ما متولد نمیشود، مگر اینکه خود نیز پایان بسیاری از چیزها را امضا و تاریخ انقضا بزنیم. برای پذیرش شروعهایی که ما و فهم و روش زندگی ما را به سوی تغییری جدّی سوق میدهد رخت آگاهی را باید نو کرد.
بازماه ذی حجه فرارسید و شوق دیدارکعبه در وجودم طنین اندازشد. باز نیاز طواف خانه ات دلم راسخت هوایی کرده و روحم راسرگردان. فکرسعی صفا و مروه با خستگی درونم ازشوقی خبرمی دهد که گویا خود مسافر سرزمین نورم.
می خواهم تمام نیازهایم را اشک سازم و بر کویر گونه جاری نمایم تا شاید اندکی اندوه درون و نیاز روح و جسمم کاهش یابد اما چه سود؟!!
هرچه بیشترمی گریم، حسرتم فزونی می یابد. حسرت سعی بین صفاومروه، حسرت خواندن دو رکعت نماز نیاز بر سجاده ی تمنا درعرفات.
خدایا! خدایا! خدایا! چه بنگارم که همه دردم نیاز و اندوه؟!
وقتی که مادر سفیدپوش زمستان متین و با وقار از روی زمین دامن بر میچیند و با دستان سرد و پر چروکش سردی خواب را از سر شاخهی درختان میچیند، نويدي میرسد که: بهار در راه است.
خورشید که بر شاخهی سرمازدهی روزگار میتابد و درختان و زمین کم کم از خوابی طولانی بر میخیزند، حامل این پیامند که: بهار نرم، نرمک میرسد از راه!
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل